سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجله التکرونیکی وبلاگ های پایگاه شهید سیدمصطفی خمینی(ره) قم

 
تاریخ : یکشنبه 90/12/28

در آن هنگامه که از روحش در گلی بی جان دمید دانست که انسان را در صحنه ی رنج افریده گرچه از ازل این را میدانست و این موجود همیشه در رنج به راه افتاد .
روزی گمان کرد که فقر است رنج ابدی
دگر روز بیماری را برتر دانست
و روزهای فراوانی را پشت سر گذاشت و رنج های فراوانی را
و آن هنگام که فقر و بیماری و مرگ تمام غیرش را از او کند و ان هنگام که خالی شد از تمام پوچی ها , به ناگاه دردی در قلبش یافت فرای دردهای پیشین و ان درد عشق بود ,عشق به او, تمام قطرات روحش به یکسو میشتافتند و آن هنگام که ذوب شدن روحش را در کوره عشق دید زیر لب زمزمه کرد : یا حبیب من لا حبیب له ..

حلقه صالحین

و این انسان که روزی گگمان میکرد میتواند از صحنه رنج بگریزد
و این انسان که رووزها و شب ها در جست جوی ارامش بود
و این انسان که با پوچی ها خو گرفته بود و وجودش مملو از خلأ بود
و این انسان که سعی داشت تمام ذراتش را در اینه ی "هیچ"متبلور کند
و این انسان...
چشمانش را بست و گذاشت رو حش قطره قطره  به دریای معشوق بپیوندد
و این بود همان رنج پر آرامش ...




ارسال توسط بسیجی

اسلایدر