(( زمانی که آتش دوزخ، تکذیب کنندگان قیامت را از مکانی دور ببیند، خروش و فریاد جهنم را از دور به گوش خود می شنوند، چون آن تبهکاران را در زنجیر بسته به محل تنگی از جهنم دراندازند، در آن حال فریاد واویلا از دل برکشد! )) سوره فرقان آیه 12
شعوانه چون این آیه را شنید و با قلب و جان به مفهوم آن توجه کرد، عربده ای کشید و گفت: ای گوینده! من یکی از گنهکارانم، من نامه سیاهم، من شرمنده و خجالت زده ام، آیا اگر توبه کنم توبه ام در پیشگاه حق مورد پذیرش است؟
داستان کامل به همراه منبع را در سنگربلاگ بخوانید.
مصطفی خمینی علاوه بر تدریس علوم اسلامی دارای آثار و تالیفات زیادی نیز میباشد که آثار قلمی او نشانگر عظمت علمی و فکری وی است.
او به مدت یک سال در شهر برسای ترکیه در تبعید بود اما باز آرام ننشست و سعی در بازگشت به ایران داشت و با رئیس سازمان امنیت برسای گفت و گو میکند تا با نصیری در مورد بازگشت وی به ایران صحبت کند، ولی نصیری شرایط گوناگونی مطرح میکند. گرچه او شرایط را میپذیرد ولی در آخر نصیری شرط میکند که باید در خانه روستایی خود باشد و 2نفر مامور مراقب او باشند و چنانچه کسی از جلو خانه وی عبور کند، کشته خواهد شد. با این شرط سیدمصطفی منصرف میشود...
برای خواندن مطلب کامل به سنگربلاگ بروید.