سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مجله التکرونیکی وبلاگ های پایگاه شهید سیدمصطفی خمینی(ره) قم

 
تاریخ : دوشنبه 90/11/24

دخترک هرچه گریه کرد نگذاشتند صورت پدر را ببوسد‌..
مرتضی جلو رفت و به پدرش گفت: «خب بزارید باباشو ببینه» 
سرش را آورد در گوش مرتضی آهسته و با عصبانیت گفت: عموت سرنداره، می فهمی؟

 

داستان شهید




ارسال توسط بسیجی

اسلایدر